نویسنده«سالتو»: سریال «یاغی» هیچ ربطی به رمان ندارد
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۶۸۴۷۰
مهسا بهادری: پایان سریال«یاغی» به مذاق خیلی از مخاطبان خوش نیامد. پایانی که انگار فقط میخواست داستان را تمام کند و قصه جاوید و ابرا و بهمن و طلا و.... همه را یکجا به اتمام رساند. گویا محمدکارت، کارگردان این سریال فقط میخواست پایان سریال را از سر خودش باز کند، هرچند که شروع طوفانی، ضربتی، کوبنده و جذابی داشت، اما هرچه به قسمت بیستم سریال نزدیکتر شد مخاطبان خود را بیشتر از دست داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته مهدی افروزمنش، نویسنده «سالتو» که سریال «یاغی» از روی این کتاب اقتباس شده است، چنین کاری را با کتاب خود نکرده است و داستان را به گونهای دیگر روایت کرده که به جرئت میتوان گفت تاثیرگذاری بیشتری نسبت به سریال دارد.
از مهدی افروزمنش دعوت کردیم به خبرآنلاین بیاید و درباره کتابش صحبت کند، خودش به طور مستقیم درباره سریال«یاغی» صحبت نکرد اما مشخص بود که چندان از کیفیت اقتباس این سریال رضایت ندارد. او حتی در جایی از صحبتهایش هم گفت در همه جای دنیا کارگردان با نویسنده دائم در ارتباط است اما این اتفاق برای سریال«یاغی» نیفتاد.
از آنجایی که معلوم بود خیلی روند سریال به دلش ننشسته، ترجیح داد چندان درباره«یاغی» صحبت نکند و بیشتر به «سالتو» بپردازد.
متن کامل هر آنچه که به «سالتو» مرتبط است را در ادامه میخوانید:
شروع داستان خیلی تصویرسازی تلخ و قویای دارد. انگار شما کشتیگیر هستید با این که تا به حال کشتی نگرفتید. این ترسیمسازی خوب را چه طور انجام دادید؟ چون من وقتی کتاب را میخواندم انگار در ورزشگاه شهدایهفت تیر بودم و در مسابقات جوانان کشتی حاضر بودم. این تصویرسازی چهطور انجام شد؟
من روزنامهنگار هستم و از یک جهان پر از رئالیسم و حقیقت میآیم. رمان نوشتن برای من همیشه همراه با تحقیق کردن بوده و این چیزی است که از دنیای روزنامهنگاری با خودم آوردهام. در کتاب دیگرم «تاول» هم همین طور است اما این رئالیسم در «سالتو» بیشتر به چشم آمده و دلیل این اتفاق هم این است که مردم با زیر و زبر این موضوع بیشترآشنا هستند و وقتی در این رابطه اطلاعاتی میدهی برایشان سوال میشود که این اطلاعات از کجاست؟ من برای این کتاب با ۴۰ یا ۵۰ نفر حرف زدم، در این میان، قهرمانان جهان و المپیک، مربیانی که قهرمان المپیک پرورش دادند، طرفداران کشتی و کسانی که کشتی همه چیزشان را گرفته بود هم حضور داشتند.
کسانی که دوست داشتند قهرمان شوند، مثل هنروران مجنون سینما، سینه سوختهها و حتی مردم عادی هم بودند. من ساعتهای زیادی را در سالنهای کشتی گذراندم تا با آن رنگ، بو و چیزهایی که به آنها مربوط است آشنا شوم. بخش خیلی زیادی از این کتاب برآمده از تحقیق است.
فکر میکردید با این اثر کشتی تبدیل به برند شود؟ علیرضا دبیر قبل از این اعلام کرده بود که تعداد نفراتی که برای کشتی - ورزش ملی ما- در رده زیر ۱۴ سال درخواست دادند فقط ۶۰ نفر بودند. حالا بعد از این سریال میگویند تب کشتی داغ شده است، فکرش را میکردید این اتفاق رخ دهد؟
نه، من موقع نوشتن اصلا به این چیزها فکر نمیکردم، برای من قصه، درام و فضا مهم بود. چیزی که من به آن فکر میکردم، این بود که اساسا کشتی در کشور ما فراتر از یک ورزش است. چه در اسطورههایمان که از زرتشت میآید، چه در شاهنامه که بزرگترین اثر ادبی است، چه قبلتر از آن، در شاهنامه ابومنصوری که قبل از شاهنامه فردوسی بوده، در ناخودآگاه جمعی ما، کشتی هیچوقت یک ورزش نبوده است و فراتر از اینها به آن نگاه کردند. یعنی مدال و قهرمانیاش به کنار، خود کشتی در ناخودآگاه جمعی ما بسیار مهم است.
برای همین هم شاهنامه پر از صحنههای کشتی گرفتن است و حتی اسطورههای ما در دنیای مدرن کشتیگیر هستند، مثل پوریای ولی و تختی که ما حتی گاهی چیزهای غیر واقعی را هم به آنها الصاق میکنیم. ولی ما دوست داشتیم این طور رخ دهد. مشابه همین ماجرای کشتی برای ایرانیها، بوکس برای آمریکاییها، تکواندو برای کرهایها، کونگ فو برای چینیها و فوتبال برای برزیلیها وجود دارد.
همه این کشورها حول این رشتهها خلق اثر و هنر کردند، زیرا برایشان فراتر از ورزش است. موقع این که داشتم در مورد کشتی مینوشتم یا تصمیم گرفتم این ورزش موضوع اصلی داستان من باشد، همه چیز برایم مهم بود چون این بخش جدایی ناپذیر کشور ماست. یعنی باید خوب و درست نشان میدادم. برای همین سیاوش پسر داستان من، نمیتواند جز کشتیگیر چیز دیگری باشد، نمیتواند مثلا فوتبالیست باشد. چون چیزی که در نظر داشتم این بود کشتی این فرد را از بدبختیهای زندگیاش نجات میدهد.
خیلی نکته در مورد «سالتو» و قصدش وجود دارد، شما اشاره کردید که برای نوشتن «سالتو» ساعتهای زیادی را در سالنهای کشتی بودید و با آدمهای زیادی صحبت کردهاید، شما به محلهای رسیدید که کف شهر است و آدمهایش برای نان شب روی هم چاقو میکشند، فضایی که هم به واقعیت جامعه ما نزدیک است و هم اگر کسی تجربهای از آن نداشته باشد باورپذیری برایش سخت است. از کجا به این داستان رسیدید؟
ساعتها در آن محلهها هم بودم. این نوع محله در کتابهای «تاول» و «پشت خط» من هم هست. در واقع تلاش کردم در رمانهایم موضوع جنوب شهرنشینها را از زوایای مختلف بررسی کنم. طبقه ثروتمند، متوسط و فقرای آن بخش، چون متاسفانه ما در آن محلهها اختلاف طبقاتی هم داریم. برای همین آن محلهها را هم خیلی نگاه کردم و با خیلی از آدمها صحبت کردم. تلاش کردم پژوهشهای زیادی را پیدا کنم چون شاید به چشم خواننده مهم نباشد که کپرها را از چه چیز ساختند، اما برای من به عنوان نویسنده مهم است که نشان دهم مصالح مورد نیاز در دهه ۵۰ با زمان انقلاب و پس از آن متفاوت بوده، یا وقتی میگویم از ایرانیت استفاده شده، در دهه ۵۰ به این شکل استفاده نمیشده و برای دهه ۶۰ و ۷۰ بوده است.
شما خودتان آن فضا را میشناختید یا به خاطر خبرنگار اجتماعی بودن با آن محیطها آشنا شدید؟
من مقطعی در آنجا زندگی کردم، ولی هیچوقت این محلهای که در «سالتو» هست را ندیدم، جایی که ما زندگی کردیم از طبقه متوسط بودند. برای همین رفتم و گشتم و نگاه کردم. ما در (جنوب غرب) اساسا بعد از دهه ۴۰ و بعد از طرحهای نوسازی، یک تفاوت فرهنگی، زبانی و جمعیتی با جنوب شرق تهران پیدا کردیم.
وقتی میگوییم جنوب، از افسریه تا پاسگاه نعمت آباد را شامل میشود. در حالی که همان طور که شهرک غرب با ونک فرق دارد این دو نقطه هم در زبان، اصطلاحات و حتی در پاتوقهایی که دارند به خاطر ریشههایی که دارند متفاوت هستند. دهه ۴۰، مهاجرانی وارد تهران شدند و چون زمین غرب وسیعتر است کلنیهایشان را تشکیل دادند. آن زمان اطراف شرق بسته بود و نمیتوانستند وارد شوند، همین طور ریشه دارتر هم بود، برای همین گروههای مهاجر تازه وارد، به جنوب تهران میرفتند. همین نکات هم برای من در «سالتو» و مخصوصا «پشت خط» که بسیار دقیقتر هم هست مهم بود.
نکته اصلی این است که همیشه میگویند آثاری که در یک دوره از یک کشوری نوشته، ساخته یا روی صحنه میروند، نشان از فضای اجتماعی آن کشور دارد، اخیرا سینما و فضای فرهنگی ما بسیار از فقر میگوید. «سالتو» برگرفته از فضای جامعه است؟
قطعا همینطور است و غیر از این ممکن نیست. البته ادبیات به روالی که قدیم هم داشتیم همیشه شروع کننده این ماجرا بوده و دهه ۴۰ هم ادبیات از فقر میگفت، در آثار هدایت، چوبک و ... این موضوع قابل مشاهده است و این موضوع بعدتر هم به سینما تسری پیدا کرد.
ادبیات سبقه طولانی در بیان مشکلات جامعه دارد، «سالتو» چه قدر این کار را کرده؟
من نمیدانم و حتی اگر بدانم به عنوان خالق اثر در جایگاهی نیستم که بگویم، این را مخاطبان و شما باید بگویید. ولی در پاسخ به این که آیا هدف من بوده؟ باید بگویم بله. از نظر من پرداختن به جنوب شهر باید خصلت انتقادی داشته باشد و اگر غیر از این باشد، هدفش خراب کردن جنوب شهر است و متاسفانه این روزها این موضوع را بسیار زیاد در سینما میبینیم که برای فروش فیلمشان از شاخصه جنوب شهر استفاده میکنند. فروش یک بحث است اما اثر باید خصلت انتقادی داشته باشد، این مسئله در سینمای ما هم ریشه دارد، فیلمهایی مثل «کندو»، «قیصر» و حتی «زیر پوست شهر» «خارج از محدود» و یکی دوتا کار از کارهای جدید این خصلت انتقادی را دارند.
خبری آمد که روزانه ۷۰۰ هزار نفر در جهان، نسبت به روز قبل خود فقیرتر میشوند و قطعا این موضوع قشر فقیر جامعه را بیشتر میکند و طبقه متوسط را از بین میبرد، شما تاکنون سه رمان نوشتید، فکری کردید که کتابی در این رابطه بنویسید؟
راستش من این طوری فکر نمیکنم. شاید البته در ناخودآگاهم فکر کنم و یک روز بیرون بریزد و بروز پیدا کند. منم مثل شما اخبار و جامعه را میبینم و لمس میکنم. شاید روزی نوشتم. قطعا کتاب چهارمی هست و الان هم آماده است ولی این که در این مورد باشد مشخص نیست.
در سبک رماننویسی شما جزئیات مهم است، در این سه کتاب همان طور که طبقات و آدمها عوض شده است سبک نوشتن هم مدام روانتر میشود. البته در هم تنیدگی کاراکترها زیاد شده و شاید گاهی مخاطب دچار سردرگمی شود، چه شد که به قول خودتان با تغییر آدمها و کاراکترها سبک نوشتن شما هم عوض شد؟
علاقه شخصی من این است که شخصیتهای داستانم تکراری نشود. این موضوع هم به مرور زمان و نظر دیگران احتیاج دارد. حتی در «تاول»، «سالتو» و «پشت خط» هم تلاش کردم تکرار اتفاق نیفتد، چنانچه آن اتفاقات و شخصیتهایی که در «تاول» بودند در «سالتو» نیستند و در «پشت خط» هم فرق میکند. حتی نوع نگاه هم متفاوت است. با اینکه همه منِ راوی است اما متفاوت هستند. این قرار کلی من است که در زبان و روایت تکرار نشوم و حالا این که موفق بودم یا نه را باید از دیگران پرسید.
اما شرایط هر قصهای این بود که ماجرا تغییر کند. در «تاول» ما قصه سادهتری داشتیم، بحث انتقام بود. در «سالتو» یک قهرمان بود که باید جلو میرفت. داستانها با هم پیوند دارند و مثلا ما سرنوشت سیاوش در «سالتو» را در «پشتخط» میبینیم. در «سالتو» روایت موارد خودش را داشت. در «پشت خط» سختتر بود زیرا روایت طولانیتر بود. برای همین دلایل است. در «پشت خط» من تاریخ را نمیخواهم بگویم، من میخواهم چیزی را بگویم که ممکن است ریشههایش در تاریخ باشد این را فراموش نکنیم که خود ما نتیجه اتفاقات گذشته هستیم.
از چه زمانی این تکنیک نگارشی برایتان جذاب شد؟
برای من لحظه خاصی نبود ولی چوبک را دوست دارم، محمود را دوست دارم و قطعا در نگارش من اثر گذاشتهاند. هر چند تلاش کردم از آنها فاصله بگیرم اما در هر صورت روی شانه این بزرگان هستم.
البته نویسندههای آمریکای لاتین را از نظر رنگ و فضا دوست دارم و حس میکنم با آنجا نزدیکی فرهنگی بیشتری داریم و ممکن است همه اینها روی من تاثیر گذاشته باشد تا من کم کم خودم را درونشان پیدا کنم.
در فیلمنامه باید گذشته شخصیت را برررسی کنی، این اتفاق انگار در کتابهای شما میافتد، این دیدگاه به نظریههای فروید نزدیک است که هر اتفاق زمینه اتفاقی دیگر است، در «سالتو» نگاه روانشناسانه را هم داشتید؟
نه اصلا به فروید فکر نکردم. ولی در این که هر اتفاقی ریشه دارد شکی نیست و به آن اعتقاد دارم. ما الان در ایرانی هستیم که ریشه در ۲ هزار سال قبل دارد. من افروزمنش محصول ۴۵ سال زندگی خودم و چندین دهه زندگی پدر و مادرم هستم. در «پشت خط» سعی داشتم نشان دهم این محله نتیجه سلسله اتفاقات است.
این سه کتاب هم، در واقع سه گانه نیست اما مرتبط به هم است. نقدهایی شد که چرا سریالی که از روی «سالتو» ساخته شده نتوانسته حق مطلب را ادا کند، فکر میکنید چون سریال آنطور که باید و شاید به سبقه آدمها نپرداخته نظر مخاطب را جلب نکرده است؟
جواب این را نویسنده و کارگردان سریال باید بدهند. چون سریال محصول بینش و نگارش کارگردان است. من در مورد «سالتو» میتوانم بگویم به فرایند (شدن) بسیار اهمیت میدهم. اصولا برای من فرایند (شدن) مهم است. یعنی ما شخصیت را نمیتوانیم از جایی که هست خلق کنیم، این که شخصیت از کجا آغاز کرده و به کجا رسیده اهمیت دارد. این طور است که ما میفهمیم هیولایی درام، یا حتی قهرمان، در حال خلق شدن است.
پس شما از فرم به محتوا میرسید؟
اصلا محتوا فرم را خلق میکند. مثلا در رمان اگر شخصیت مادر را حذف کنید به عقدهها و دردهای سیاوش دست پیدا نمیکنید. برای همین میتوانم بگویم برای من به شدت مهم بوده که انسانی جنوب شهری را در فرایند(شدن) خلق کنم.
فرایند(شدن) ، معمولا به یک جایگاهی میرسد، گاهی شخصیت یک قهرمان مثبت میشود و گاهی یک قهرمانی منفی، «سالتو» میخواهد اسطوره سازی کند؟
اصلا، حتی در مورد کشتی هم من این کار را نکردم و تلاش کردم اسطورههایش را بشکنم، فکر نمیکنم کسی، حتی خود سیاوش هم اسطوره باشد. اصلا سیاوش گاهی در داستان به نقاطی میرسید که ما نمیدانیم بابت آن باید خوشحال باشیم یا ناراحت. فاتح میشود، کوکائین در دستش است، میتواند آیندهاش را تغییر دهد و....
ما در «پشت خط» آینده سیاوش را میبینیم؟
بله در یک بخشهایی میبینیم.
این در همه جای دنیا عرف است که اثری مکتوب نوشته شود و اقتباسهای دیگری از روی آن انجام شود. در همه جای دنیا بوده و الان بیشتر دیده میشود. «سالتو» تلاش کرده فضاسازی خوبی داشته باشد و این به نظر شما تاثیری داشته در این که مرجع خوبی برای اقتباس باشد؟
نمیدانم، فکر میکنم باید کسی که میخواند بگوید. «سالتو» دارد قصه میگوید و این مهمتر است. اساسا سینما میل به قصهگویی دارد. «سالتو» قصه میگوید، قصهای که جایی را مورد هدف قرار داده. من فکر میکنم این در اولویت است.
چرا سریالها و فیلمهایی که از روی کتاب اقتباس میشوند از خود کتاب ضعیفتر هستند؟
این مسئله فقط مربوط به ایران نیست و جهانی است چون رمانها جایگاه والاتری دارند و این موضوع شاید به خاطر خصیصه کلمه و احساس است که شما قدرت بیان بیشتری دارید، حسی که در تصویر وجود ندارد. مثلا با اینکه فیلم «پدرخوانده» بسیار عالی است اما باز هم کیفیت کتابش بالاتر و بهتر است. یا مثلا در «فایت کلاب» با این که فیلم بسیار خوب ساخته شده اما بازهم جایگاه کتاب بالاتر و بهتر است.
در واقع شما معتقدید بهترین فیلمها باز هم از کتاب پایینترند؟
بله و این موضوع تنها حرف من نیست. چیزی است که از نمونهها پیداست. این بحثِ کلان موضوع است و ربطی به ضعف و قوت کارگردانها ندارد.
اما یک نکته دیگر هست، آیا سینما و اثر اقتباسی، موضوع و سوژه اثر اقتباس شده را درک میکند و بعد بازنمایی میکند؟
این موضوع به کارگردان بستگی دارد. چون در ذهن نویسنده تنها یک لایه وجود ندارد، مثلا من، یک داستان پلیسی نوشتم ولی نقد اجتماعی و اسطوره سازی هم مدنظرم بوده، نکته اصلی این است که آیا اثر سینمایی آن لایههای زیرین را درک میکند و بعد میسازد؟ اگر میفهمد چه قدر وفادار است؟ چه قدر بین نویسنده و کارگردان ارتباط است؟ این موارد نکات مهمی است.
بین شما و محمد کارت یعنی کارگردان سریال «یاغی» ارتباطی برقرار شد؟
خیر، هیچ صحبتی در مورد کتاب با هم نداشتهایم.
فقط برای ساخت اثر اجازه گرفتند؟
بله فقط اجازه گرفتند. من به جز این که نویسنده «سالتو» هستم، هیچ دخلی با سریال ندارم.
معمولا در همه جای دنیا پولی به صاحب اثر پرداخته میشود، این کار انجام شد؟
بله انجام شد، از طریق پلتفرم و ناشر کتاب یعنی نشر چشمه هماهنگ شدند و یک قرارداری بسته و امتیاز اقتباس خریداری شد و بعد دوستان در سریال «یاغی» شروع به نوشتن کردند.
من به جز این که نویسنده «سالتو» هستم، هیچ دخلی با سریال ندارم.
«سالتو» نثری روان و قصه دارد، شما زمانی که اجازه اقتباس را میدهید انگار دیگر آن اثر برای شما نیست، درواقع با این کار یک ریسکی اتفاق میافتد. فکر نمیکنم و شهرت و پول برای شما در اولویت بوده باشد، چرا این ریسک را پذیرفتید؟
نمیتوانیم تردید کنیم که شهرت و پول مهم نبوده، چون من بعد از سریال «یاغی» نویسنده مشهورتری شدم. چه در ابتدای تاریخ سینما، چه در آمریکا، حتی برای جی کی رولینگ، سینما کمک میکند کتاب نویسنده بسیار شناختهتر شود. انگار که یک پروژه بزرگ تبلیغاتی برای کتاب انجام شده باشد. ولی اصل ماجرا این است که من سعی میکنم که حرفهای باشم و معتقدم فضای داستاننویسی ما باید حرفهای باشد. مخاطب میتواند فاصله کتاب من با اثر را بررسی کند و آن را توضیح دهد و من این موضوع را بر عهده مخاطب میگذارم. ریسکی که میگویید همیشه وجود دارد و این دعوای نویسنده و کارگردان در بحث اقتباس بسیار قدیمی و طولانی است و این اهمیت دارد که ما چه طور با آن کنار میآییم. یک آماری بود که میگفت ۷۰ درصد جوایز اسکار برای آثار اقتباسی هستند. عدد خیلی بزرگ است، این یعنی اثر اقتباسی بسیار موفقتر بوده، همچنین نزدیک به ۷۵ درصد سریالهایی که پلتفرمهای آمریکایی و بزرگ دنیا ساخته میشود هم اقتباسی هستند. یعنی تجربه ثابت کرده است مخاطب این را بیشتر دوست دارد. نکته این است که در اقتباس، نویسنده و کارگردان به یک زبان مشترک در قرارداد، نوع ساخت و ریسک رسیدند و در این شکی نیست که ارتباط بین نویسنده و کارگردان باعث میشود اثر بهتری خلق شود.
احتمال دارد برای کتاب بعدیتان هم همین کار را انجام دهید؟
قطعا همین کار را میکنم. برای کتاب بعدی پیشنهاد هم شده و داریم با سازندگان صحبت میکنیم.
نگرانی من به عنوان مخاطب این است که مهدی افروزمنش روی دور تکرار نیفتد تا برای جذب مخاطب کتابش را به گونهای بنویسد که سازندهها سراغ اثرش بیایند تا آن را تبدیل به فیلم و سریال کنند. چه کاری میکنید تا این اتفاق رخ ندهد؟
خیلی ممنون که به این موضوع اشاره کردید. این آفت همیشه وجود دارد، نه این که با سینما، بلکه قبل از این هم وجود داشته است. یعنی قبل از این هم ما چیزی به نام جامعه مخاطب داشتیم، یعنی من به سمت نوشتن اثر عامه پسندتر بروم. من قبل از «سالتو» تجربه «تاول» را هم داشتم. یعنی شاخصههای جذب مخاطب را فهمیده بودم. در «سالتو» سعی کردم به آن شاخصهها بیتوجه باشم. برای این که جواب بهتری برای شما داشته باشم شما را به «پشت خط» ارجاع میدهم. مخاطب من اگر این کتاب را بخواند میفهمد من اسیر این ماجرا شده ام یا نه. چون من وقتی «پشت خط» را نوشتم، «سالتو» را فروخته بودم. میدانستم مخاطب سینما «سالتو» را دوست دارد و وقتی پلتفرم به سراغش آمد، قبلش چندین نفر دیگر هم آمده بودند و من به دلایلی قبول نکرده بودم. این برای ۲ سال قبل از انتشار «پشت خط» است و من میتوانستم تغیراتی را بدهم. اما در «پشت خط» همان طور که گفته شد زبان گاهی به ادبیات نزدیکتر است و قابل فهم برای همه نیست و کتاب مختص رمان خوانهاست و من اسیر این وسوسه نشدم. در کار بعدی هم اصلا به این موضوع فکر نکردم. چون له ادبیات فکر کردم و هدفم نوشتن کتاب بود. اگر قصه مورد پسند سینما باشد بهتر، اگر هم نباشد ما راه خودمان را میرویم.
من بعد از سریال «یاغی» نویسنده مشهورتری شدم
مخاطب بعد از دیدن«یاغی»، «سالتو» را میخرد؟
نمیدانم، ولی فکر میکنم که بر اساس آمارهای فروش خریداری میکند. وقتی «یاغی» شروع شد «سالتو» اواخر چاپ ششم بود الان چاپ دوازدهم است. بخش اعظم این تاثیر هم برای سریال است.
من کتابخوان حرفهای هستم، اگر سریال یا فیلمی را که اقتباس از کتاب هست ببینم قطعا کتابش را میخوانم. مثلا وقتی «پدر خوانده» را میبینم قطعا رمانش را میخوانم. البته مثلا من «هری پاتر» را نمیخوانم چون علاقه شخصی من نیست.
همیشه جنگی بین کتابخوانها و فیلم بازها هست که اول کتاب خوانده شود و بعد فیلم، یا اول فیلم را ببینیم بعد کتاب را بخوانیم، حالا چه کار کنیم؟
دقیق نمیدانم، خودم فکر میکنم باید هر دو با هم پیش برود. بهنظرم تفاوتی نمیکند، چون دو فضای متفاوت است. درست است که امکان لو رفتن قصه وجود دارد که البته خیلی وقتها هم اینطور نیست، ولی جهان این دو متفاوت است و کتاب کندتر پیش میرود.
به همین جهت میگویند اگر کتاب اول خوانده شود و بعد فیلم دیده شود فضا به طور کامل ترسیم میشود.
بله، همین طور است، البته من نمیدانم این مثل دعوای اول مرغ بود یا تخم مرغ است.
بیشتر بخوانید: چرا سیاوش رمان سالتو به جاوید سریال یاغی تبدیل شد؟ رحمان سریال یاغی شخصیت هیجان انگیز تری است یا سیامک در سالتو؟ کدام کاراکتر قصه اصلی سریال یاغی می میرد؟بهنظرم شروع مکزیکی «یاغی» ریتم تندتری از کتاب داشت ولی هر چه جلوتر رفت با تغییر نگاه شخصیتهای قصه جذابتر شد، مثلا در کتاب شما تغییر سیامک مهمترین چیز است. به نظر شما «سالتو» بدون داشتن نخ تسبیحی مثل سیامک میتوانست پیش رود؟
سیامک شخصیت مهم داستان من بود. وقتی رمان شروع میشود، سیامک، سیامک است و سیاوش، سیاوش . آخر رمان سیامک تبدیل به سیاوش میشود. سیاوش در نهایت میل به سیامک شدن پیدا میکند و سیاوش مجموعه رویاهاست و نسبتی با کشتی دارد. برای همین، بله، این شخصیت بسیار مهم است و همه واکنشهای مثبتی به او داشتند. با این که در رمان نقش کوتاهی هست و از وسط داستان هم حذف میشود، اما بسیار در یاد مخاطب مانده است. دوستان در سریال خواستند این شخصیت را حذف کنند که چرایش را خودشان باید بگویند. در «سالتو» و فضای قصه من سیامک آدم مهمی بود.
یک چیزهایی شاید باعث شده که تغییرات ناخودآگاه شکل بگیرد، در سیالیِ ذهن در رمان نویسی وارد فضایی میشوید که تصویرسازی سخت است و دست سازنده فیلم بسته میشود و خرده قصهها از روابط عشقی سانسور میشود، این چه قدر جدی است؟
من نمیدانم، این نکتهای است که کارگردان و فیلمنامه نویس باید درموردش صحبت کنند. آنها حتما دلایلی دارند. من فکر میکنم یکی از راههایی که باعث میشود اقتباس کردن و اثر اقتباسی پیش رود و در روابط نویسنده با کارگردان مسائل حل شود و بهتر شود، بحث کردن است. مخاطب این طور وارد ماجرا میشود، چون مخاطب نه بر روی «سالتو» تسلط دارد و نه بر چیزی که کارگردان میخواهد بسازد. وقتی وارد بحث میشویم، ممکن است به سرانجامی نرسیم ولی این مخاطب است که به قضاوت قانع کنندهتری از این که باید سانسور میشد، باید میبود و نباید میبود میرسد.
۷۰ درصد جوایز اسکار برای آثار اقتباسی هستند، همچنین نزدیک به ۷۵ درصد سریالهایی که پلتفرمهای آمریکایی و بزرگ دنیا ساخته میشود هم اقتباسی هستند
فکر میکنید اگر خودتان میساختید میتوانستید به تصویر بکشید؟
اثر نوشته شده مجوز گرفته است، چون میدانید که آثار کتابی سختتر مجوز میگیرد. ما از کلماتی استفاده میکنیم که ممکن است بار را برساند ولی سانسور شود. «پشت خط» خیلی سانسور داشت. فکر میکنم میشود ولی ممکن است کارگردان اصلا برای سانسور حذف نکرده باشد و دلایل دیگری داشته باشد، ما نمیدانیم.
فکر میکنید میشود این تعبیر را استفاده کرد که فقط یک پیرنگ و تم کلی از داستان شما گرفتند و سریال را ساختند؟
استخوانبندی سریال از رمان است و روی رمان سوار است. بعضی جاها را تغیر دادند، برخی خطوط کم رنگ رمان را پررنگ کردند، برخی خطوط پررنگ را هم کم رنگ کردند و این به پاسخ دوستان برمیگردد و نمیدانیم چرا این کار را کردند.
«پشت خط» هم احتمالا به سمت ساخته شدن میرود، بار دیگر اجازه میدهید کل اثر را تغییر دهند یا خودتان کنار کار میایستید، چون «پشت خط» ممکن است اگر تغیر کند خراب شود.
چیزی که میدانم این است که قطع به یقین قرارداد پیچیدهتری مینویسم، یک نکات ریزی که تجربه «سالتو» و دوستان است را در قرارداد ذکر میکنم و به نکات ریزتری اشاره میکنم. یعنی جز به جز ماجرا دیده میشود. نه این که ۲۰ صفحه قرارداد بنویسم ولی جزئیتر خواهد بود.
جایی در سریال بود که بگویید کاش من هم این را نوشته بودم؟
نه.
جایی که بگویید چرا از سریال حذف شده چطور؟
چرا خیلی بود. مثل سیامک که باید میبود یا مثلا جای مادر سیاوش نباید با خواهر عوض میشد.
میگویند ما مردمانی هستیم که بسیار تحت تاثیر جو هستیم، فارغ از «یاغی» یا «سالتو» جو حاکم بر جامعه ایرانی بر پرداختن به «سالتو» موثر بوده است؟
نه، من اصلا به این ماجرا معتقد نیستم و باور دارم ما همیشه یک خود تخریبی داریم و میخواهیم صفاتی را به خودمان بچسبانیم، فارغ از این که در جهان شاید از ما بدتر باشند. وقتی «داستان اسباب بازی ها» ساخته میشود فروش اسباب بازی زیاد میشود، وقتی «جنگ ستارگان» ساخته شد میل به فضا رفتن بیشتر شد، این یک خصیصه انسانی است که وقتی در سیطره یک اثر هنری عام قرار میگیرد برایش جذاب میشود. بعد از «راکی» بوکس در آمریکا بیشتر شد و حتی در بعضی کشور ها که صاحب بوکس نبودند هم زیاد شد. وقتی تیم ملی والیبال کشورمان به سمت اوج حرکت کرد میل به والیبال در ایران زیاد شد. وقتی تیم فوتبال زنان ایران قهرمان شد میل به آن ماجرا زیاد شد و این برای همه جای دنیا است. یکی اثری ساخته شد و یک عده جذب شدند و من تازه فکر میکنم این به نسبت دنیا کم بوده است. این نکته کلی است که باید در نظربگیریم. این که این استقبال به خاطر همسانی با جامعه است، بله صد در صد همین است. یعنی جامعه خودش را در شخصیت پیدا میکند، نه فقط در «سالتو» بلکه در هر آثار هنری که میتواند بازنمایی روحی و روانی و فیزیکال جامعه را نشان دهد با استتقبال روبه رو میشود. چه در کتاب چه در سینما. «سالتو» هم احتمالا این طور است. مردم خودشان را در قهرمانی میبینند که خودش را به جای بزرگی میرساند. تماشای سریال راحتتر از خواندن کتاب است وبرای همین عامتر می شود.
ما باید در نظر بگیریم نسبت به چه چیزی کتاب گران شده. نسبت به بقیه اقلام کتاب اصلا گران نشده. وقتی یک سینما می رویم ۴۵ تومان، کتاب ۱۰۰ تومانی مشکلی نیست
قیمت کتاب هم مبلغ کمی و هم مبلغ زیادی، با توجه به این قیمت خوب استقبال شده است. ناشران به خاطر مسئله هزینه کاغذ کاغذ کم کیفیتتری انتخاب میکنند ولی نشر چشمه این کار را نمیکند. معیار شما برای انتخاب نشرچشمه چه بود؟
اصلا از اولین کار من با چشمه کار کردم. با هم ارتباط خوبی داشتیم و ادبیات یکسانی داشتیم. نشر حرفه ای است و کارش را درست انجام میدهد و مخاطب خودش را دارد.
نظرتان در مورد قیمت کتاب در این روزها چیست؟
ما باید در نظر بگیریم نسبت به چه چیزی کتاب گران شده. نسبت به بقیه اقلام کتاب اصلا گران نشده. وقتی یک سینما می رویم ۴۵ تومان، کتاب ۱۰۰ تومانی مشکلی نیست. تورم و اینها هم باید در نظر گرفته شود.
قشر فرودست شرایط سختی دارد از کتاب و سینما محروم میشود، با این شرایط اقتصادی فقط بخشی از افراد اولویت کتاب دارد و برای کسی که نان شب ندارد کتاب اولویت نیست، با این حساب چه بر سر کتابخوانی ما میآید؟
طبیعتا این موضوع نیاز به تحلیل جامع دارد و در عهده من نیست. ولی نکته این است که در شرایط سخت همه چیز سخت میشود. تیراژی که در دهه ۷۰ حدود ۲۵هزار تا بود الان ۵۰۰ یا ۷۰۰ تاست و این نشان میدهد که وضعیت کلا خراب است. وقتی کسی پول ندارد کتاب اولیت ندارد و ما هم سابقه طولانی کتاب خوانی نداریم. در همه جهان با حضور کتاب خوان ها این موضوع حل میشود و این جا ما این را هم نداریم و مشکل همچنان باقی میماند.
۵۵۲۴۵
کد خبر 1678537منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: شبکه نمایش خانگی سریال ایرانی بازیگران سینما و تلویزیون ایران تلویزیون نویسنده و کارگردان همه جای دنیا باید در نظر اثر اقتباس سریال یاغی فکر می کنم کتاب خوان تلاش کردم برای همین جنوب شهر ساخته شد همین طور انجام شد برای من حرفه ای زیاد شد پشت خط آدم ها چه قدر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۶۸۴۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معرفی چند اثر خواندنی که در نمایشگاه کتاب تهران عرضه میشود/ از «نامهای به آسمان» تا «تاکسیسواری»
به گزارش قدس، امسال سی و پنجمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در حالی برگزار میشود که از چندی پیش تب و تاب برگزاری آن میان اهالی کتاب دیده میشد. از وزارت ارشاد و مصاحبههای وزیر و معاون فرهنگی در خصوص جزئیات برگزاری نمایشگاه این دوره گرفته تا حضور ناشران، نویسندگان و کتابفروشان و بازتاب اخبار مربوط به نمایشگاه در رسانهها.
به گفته علی رمضانی، قائممقام و سخنگوی نمایشگاه کتاب حضور ۲هزار و ۶۱۹ ناشر در نمایشگاه کتاب قطعی شده است. البته دو روز گذشته اعلام شد ۲۵۰ ناشر دیگر هم در مراحل قطعی شدن هستند که اگر حضورشان امکانپذیر نبود به بخش مجازی اضافه خواهند شد. از این جهت امید میرود امسال با حضور و همراهی تعداد بیشتری از ناشران، نمایشگاهی متفاوت از این چند سال اخیر را تجربه کنیم. امروز سی و پنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران در مصلی آغاز به کار میکند. این دوره از نمایشگاه تا ۲۹ اردیبهشت به مدت یک هفته از ساعت ۱۰ تا ۲۰ میزبان بازدیدکنندگان و مشتاقان کتاب و کتابخوانی خواهد بود. امروز سراغ نویسندههایی رفتیم که با اثری تازه در نمایشگاه حضور دارند؛ چهرههایی که شاید برای جشن امضای کتاب، رونمایی و دیدار با مخاطب در غرفه ناشران حضور یابند و مخاطب را ترغیب کنند تا علاوه بر خرید از نمایشگاه مجازی، در نمایشگاه فیزیکی هم حاضر شود و در جریان روزمره زندگی ساعاتی غرق در کتاب، کلمه و نویسنده شود. مطمئناً اگر میخواستیم به همه نویسندگانی که با عناوین تازهشان در نمایشگاه امسال حضور دارند بپردازیم، این فهرست طولانیتر میشد ما به همین مقدار بسنده میکنیم.«نامهای به آسمان» شفیعی کدکنی شفیعی کدکنی از آن جمله مفاخر فرهنگی و هنری است که انتشار کتابش در سال گذشته با حاشیههای زیادی همراه شد. سرانجام کتاب «نامهای به آسمان» شفیعی کدکنی در روزهای آخر اسفند ۱۴۰۲ مجوز گرفت تا برای سال جدید انتشارات سخن آن را منتشر کند، کدکنی این کتاب را همراه مقدمهای درباره کارکرد شعر و رسالت او در قبال جامعه منتشر کرده است. به گفته او با اینکه شعر مثل دیگر هنرها و شاید هم بیشتر از آنها، در مرحله آفرینش از هر گونه قید و مسئولیتی میگریزد، اما در عمل وظیفه شعر همیشه این بوده آنچه را سیاست از انسان ربوده است، به او بازگرداند.
سهگانه «سجادیه» سیدمهدی شجاعی سیدمهدی شجاعی سالهاست در حوزه ادبیات دینی مینویسد. با این حال سال گذشته نسبت به برخوردهای قهری با اثر جدیدش گلایهمند بود، به همین دلیل نامهای خطاب به مسئولان وزارت ارشاد نوشت و بالاخره کتاب جدیدش با پیگیریهای شخص وزیر ارشاد- و جلسهای که با این نویسنده داشت- اجازه انتشار گرفت که توسط نشر «نیستان» در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی خواهد شد.
حماسه سجادیه سهگانهای است که سیدمهدی شجاعی نوشته و قرار است در این سهگانه از امام سجاد(ع) روایتی داستانی ارائه کند. «تویی به جای همه» نخستین جلد این سهگانه است، جلد دوم این کتاب با عنوان
«اگر غم لشکر انگیزد» منتشر شد. «جز حکایت دوست» سومین مجلد از مجموعه حماسه سجادیه و مشتمل بر ۴۰ فصل است و همچون دو مجلد پیشین به واکاوی، روایت و تحلیل وقایع تاریخی دوران حیات پربرکت امام چهارم شیعیان، حضرت علی بن الحسین بن علی(ع) و سیره آن امام میپردازد. آنچه درباره این مجموعه خواندنی به شدت جلب توجه میکند سهل و ممتنع بودن کار نویسنده است.
سیدمهدی شجاعی کوشیده است با وفاداری تمام به نص صریح تاریخ، روایتی دیگر از زندگی و سیره امام سجاد(ع) در دسترس مخاطبان قرار دهد؛ روایتی که در عین بیانی روان و شیوا به بسیاری از ابهامهای تاریخی درباره آن امام(ع) و دوران حیات ایشان پاسخ میدهد.
«تاکسی سواری» سروش صحت سروش صحت سرانجام تصمیم گرفت یادداشتهای تاکسی سوار شدنش را که در روزنامهها منتشر میکرد و اتفاقاً با اقبال هم روبهرو شد در قالب کتاب منتشر کند.
مجموعه «تاکسی سواری» سروش صحت فروردین ماه امسال توسط نشر چشمه منتشر شد. این کتاب اکنون جزو پرفروشهای این نشر است و حتماً در نمایشگاه کتاب شاهد حضور صحت هم خواهیم بود که کتاب را برای مخاطبانش امضا کند و همان صف طویلی که روز جشن امضای کتابش مقابل کتابفروشی اردیبهشت شکل گرفت در روز حضورش در راهرو۲۶ سالن ناشران عمومی؛ مقابل غرفه نشر چشمه هم شکل بگیرد.
صحت در نخستین کتابش همان نگاهی را دارد که در فیلمها و سریالهایش او را با همان جهانبینی میشناسیم؛ نگاه خیامواری که در کتاب جدیدش هم دیده میشود.
«تاکسی سواری» شامل ۱۲۴ داستانک است که در این کتاب ما به همراه راوی در یک تاکسی نشستهایم و هر روز مسیری کموبیش ثابت را طی میکنیم. طی این مسیر اما هر بار مسافران جدید، رانندگان جدید و اتفاقهای جدیدی منتظرمان هستند و راوی نکتهپرداز و طناز کتاب ما را از وقایع آن روز آگاه میکند.
از دعوای زن و شوهری راننده تاکسی گرفته تا زلزلهای که آن روز آمده، از موضوع مرگ مارادونا تا مهاجرت اجباری جوانان، از خبر قتل یا خودکشی صفحه حوادث روزنامه، غمهای کوچک و بزرگ و حتی عشقهای نوجوانی و جوانی.
«دو دستی» منصور ضابطیان بسیاری منصور ضابطیان را با اجراهایش میشناسنداما هر علاقهمند به کتابی میداند ضابطیان هم مرد سفر است و هم نوشتن. سفرنامههای او و زبان روایی جذابی که در این سفرنامهها دارد آثار او را به چاپهای متعدد رسانده است. بسیاری از علاقهمندان به سفر خیلی از کشورهای دنیا را با سفرنامههای ضابطیان شناخته و لذت هم بردهاند. حالا آقای جهانگرد در روزهای آخر سال گذشته، سفرنامهاش به ژاپن را با عنوان «دو دستی» توسط نشر مون منتشر کرد.
کتاب «دو دستی» که در دسته آثار سفرنامهای و ناداستان قرار میگیرد، مربوط به سفر منصور ضابطیان در پاییز سال ۱۴۰۲ به ژاپن است. این نویسنده در سفری یکماهه به بعضی شهرهای ژاپن، مشاهدات خود را از آداب و رسوم این کشور نوشت. سفرنامه «دو دستی» شامل تمامی شهرهای ژاپن نمیشود و مقاصد نویسنده در این کشور، شهرهای توکیو، یوکوهاما، کیوتو، اوساکا، کوبه، نارا و هیروشیما بوده و او شرحی از حضورش در این شهرها را بهعنوان سفرنامهنویس نوشته است. این کتاب خواننده را با فرهنگها و خرده فرهنگهای مردم ژاپن آشنا میکند.
اما چرا عنوان کتاب «دو دستی» است؟ ضابطیان پاسخ داده: «در ژاپن هر حرکتی را باید با دو دست انجام دهید. این ماجرای دو دست در ژاپن خیلی اهمیت دارد».
«سنگ اقبال» مجید قیصری مجید قیصری از آن دسته نویسندگانی است که اگرچه بسیاری از آثارش با موضوع دفاع مقدس نوشته شده اما آثاری هم دارد که به مضامینی غیر از این موضوع پرداخته است آثاری مثل «گور سفید»، «سه کاهن»، «شماس شامی» و «شیر نشو». او حالا در اثر تازهاش «سنگ اقبال» به مواجهه مردم با خشکسالی میپردازد. در سرزمینی خیالی به نام «چهاردیوار» مردم با خشکسالی دست به گریباناند. بزرگان سرزمین برای نجات مردم ترفندهایی به کار بستهاند که به مرور منسوخ شده اما از باورهای خود دست نمیکشند و بر پیروی از قوانینی که وضع کردهاند اصرار میورزند. قربانی کردن جوانی دختران از جمله این باورها و قوانین است؛ بدعتی که براساس آن دختران را به عقد آب یا قنات درمیآورند.
سنگ اقبال توسط نشر چشمه منتشر شده و در نمایشگاه کتاب برای علاقهمندان عرضه خواهد شد.
«امیرکبیر» فرهاد حسنزاده فرهاد حسنزاده برای گروه سنی کودک و نوجوان و حتی بزرگسال نویسنده شناخته شدهای است. نویسندهای که در کارنامه درخشان نویسندگیاش بیش از ۱۰۰ کتاب به چشم میخورد و آثارش برگزیده جوایز داخلی و خارجی بسیاری شده است. نویسندهای که در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ لوح سپاس جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن را از آن خود کرد، دیپلم افتخار برای کتاب «زیبا صدایم کن» از آیبیبیوای در سال ۲۰۱۸ کشور یونان دریافت کرد و چهار دوره نامزد جایزه جهانی آسترید لیندگرن شد.
فرهاد حسنزاده امسال با آثار متعددی از سوی ناشران گوناگون در نمایشگاه حضور دارد اما همه این آثار تجدید چاپ هستند و دو اثر او برای نخستین بار در نمایشگاه عرضه شدهاند.
نخستین کتاب او «امیرکبیر» است که توسط نشر محراب قلم منتشر شده و در قالب نامهای برای گروه سنی کودک و نوجوان، زندگی و شخصیت امیر کبیر را روایت میکند.
خواهری بر حسب اتفاق متوجه میشود از نوادگان امیر کبیر است و او با نامههایی که برای برادرش مینویسد این مسئله را به برادرش میگوید و در قالب همین نامهها زندگی امیر کبیر روایت میشود.
کتاب حدود ۱۰۰ صفحه و برای مخاطبی که به تاریخ، شخصیتهای تاریخی و کتابهای زندگینامهای علاقه دارد حتماً میتواند جذاب باشد.
کتاب دوم حسنزاده «خوراک خرگوش با سس هزار و یک شب برای شیر زیرشلوارپوش» نام دارد. این کتاب با این عنوان بلند اما جذابش مجموعه داستانی طنز است که توسط نشر پرتقال منتشر شده است. این نویسنده در این داستانها، مضامینی امروزی را مورد بررسی قرار داده و تأکید بیش از حد افراد بر فناوریها و شبکههای اجتماعی را نقد کرده است. از نظر فرهاد حسنزاده، این فناوریهای جدید جای ارتباط واقعی میان افراد را گرفته و سبب شدهاند افراد در عین نزدیکی به یکدیگر، از حال و روز حقیقی خود بیخبر باشند.
«شهرزاد، دختر شرقی» محمدرضا سرشار محمدرضا سرشار امسال با مجموعه داستانهای «شهرزاد، دختر شرقی» ویژه مخاطب نوجوان به نمایشگاه کتاب آمده است.
البته این مجموعه ۱۵جلدی به قلم جمعی از نویسندگان است که به سرپرستی محمدرضا سرشار نوشته شده است اما نوشتن چند جلد از این مجموعه از جمله «شبح ترسناک»، «شهربازی شگفتانگیز» و «جزیره ماهی» بر عهده خود سرشار بوده است.
داستانهای «شهرزاد، دختر شرقی» که توسط بهنشر عرضه شده است، سلسله ماجراهای شگفتانگیز و پرهیجان از سفر دریایی ناخدا شایان به همراه خانوادهاش در راه رسیدن به جزیره نگین را بیان میکند.
این سفر دریایی نخستین سفر تابستانی شیرزاد، مهرزاد و شهرزاد است اما حس شیرین آغاز سفر با ورود نیروهای مرموز و مزاحم دریا کمکم به دلهره و ترس تبدیل میشود. معماها و اتفاقهای عجیب و هیجانانگیز داستان، پس از نجات خانواده ناخدا شایان و رسیدن به یک جزیره مرموز با مردمانی از ملیتهای اروپایی، آمریکایی، ژاپنی، پاکستانی، سرخپوست، عرب و آفریقایی که سالها در این جزیره گیر افتادهاند تازه شروع میشود.
«آبنبات لیمویی» مهرداد صدقی مهرداد صدقی در چند دوره نمایشگاه با کتابهای آبنباتیاش حضور داشت. این نویسنده با کتاب «آبنبات هلدار» معروف و به مخاطب ایرانی معرفی شد.
او بعداً «آبنبات پستهای»، «آبنبات دارچین» و «آبنبات نارگیلی» را هم نوشت و حالا امسال با آخرین کتاب آبنباتیاش با عنوان «آبنبات لیمویی» در نمایشگاه حضور دارد. این کتاب مثل آثار گذشتهاش توسط نشر سوره مهر منتشر شده و در دسترس علاقهمندان به خواندن آثار طنز قرار گرفته است.
صدقی گفته این کتاب آخرین کتاب آبنباتیاش خواهد بود و قرار است در آثار بعد ژانرهای دیگر نویسندگی را تجربه کند.
کتابهای آبنباتی مهرداد صدقی با مجموع ۸۶ نوبت چاپ از محبوبترین و پرفروشترین کتابهای سوره مهر محسوب میشوند. خدیجه زمانیان یزدی